چین و آمریکا در تدارک طلاق
چین و آمریکا در تدارک طلاق
رئیس جمهور آمریکا دونالد ترامپ اخیرا تهدید جالب کرده و گفته که روابط کشورش را با چین به حالت تعلیق در خواهد آورد.

چین و آمریکا در تدارک طلاق

به گزارش واحد تحلیلی خبرگزاری صبح اقتصاد رئیس جمهور آمریکا دونالد ترامپ اخیرا تهدید جالب کرده و گفته که روابط کشورش را با چین به حالت تعلیق در خواهد آورد.

موفقیت های چین در وابسته کردن اقتصاد آمریکا و گروگان گیری دلار امروز در آمریکا عصبانیتی بی بدیل فراهم کرده است. آمریکا روز به روز به جهان بدهکارتر شده و چین در همه جهان ذخایر ارزی ایجاد نموده و اوراق قرضه خریده است. این بدان معنی است که کشورها با محاسبه حجم بدهی به چین از طریق اوراق قرضه مجبورند به چین با گشودن بازار باج بدهند. البته چین تنها کشوری نیست که توانسته در مبارزه هوشمندانه با آمریکا پیروزی‌های درخشانی کسب کند. ژاپن، کره جنوبی، اروپا، روسیه، هند، برزیل و کشورهای مسلمانی چون مالزی و ترکیه، امارات و قطر با همین روش توانسته‌اند خود را از گزند شاخهای دلارین آمریکا در امان سازند و بلکه با نفوذ در اقتصاد و سیاست آمریکا خردمندانه منافع خود را دنبال کنند. روزگاری آمریکا چهل درصد اقتصاد دنیا را در اختیار داشت، امروز نزدیک به ۲۰ درصد اقتصاد دنیا را دارد و این روند افول در هژمونی اقتصادی آمریکا کماکان ادامه دارد. فردی مطلع و با زیر بنای کارشناسانه در فضای مجازی نوشته بود چین بلای جان اقتصاد آمریکاست، چرا که

وقتی که کارخانه‌ها و دلارهای آمریکایی به چین پرواز کنند، طبیعی است حجم سرمایه در آمریکا کاهش می یابد پس در نتیجه این که دولت آمریکا مالیات کمتری کسب می‌کند و در نتیجه بودجه نظامی آمریکا کاهش می‌یابد و ارتش آمریکا سربازان کمتری را استخدام می‌کند. مثل این است که چین هزاران سربازان آمریکایی را کشته است و کسی هم صدای شلیک گلوله ای را نشنیده است. وقتی که بودجه نظامی آمریکا تقلیل یابد، از تعداد هواپیماهای نظامی، ناوهای جنگی و تانکهای آمریکایی هم کاسته می‌شود، مثل این است که چین بدون شلیک گلوله، آنها را منهدم کرده باشد.

با چنین تحلیلی میتوان تصریح کرد که در چهل سال گذشته، روزانه دهها سرباز آمریکایی توسط چینی‌ها کشته شده‌اند! و هر ساله دهها کشتی، صدها هواپیما و هزاران تانک و صدها کارخانه آمریکایی توسط چینی‌ها هدف قرار گرفته‌اند و منهدم شده‌اند! چگونه؟ چین این اقدامات را از طریق اقتصادی و بدون شلیک گلوله انجام داده است. چین با سیاستی خردمندانه، زیرساختهایی اقتصادی خود را با بهره‌گیری از امتیازاتی همچون نیروی کار ارزان توسعه داد و توانسته است میلیاردها دلار سرمایه را از آمریکا خارج و در چین مستقر سازد و شرکتهای عظیم دنیا را جذب کند.

اما این دولت و ملت ایران هستند که همواره مظلومانه هدف تحریمها، جنگها و تهدیدهای امریکا قرار گرفته‌اند و هزاران میلیارد دلار خسارت می‌بینند، دولتهای ایران بجای کنترل تورم پایه پولی را بزرگ و بزرگتر کردند و درمقابل تولید ناخالص داخلی را که حجم پول شناور را در خود جای دهد توسعه ندادند. در این عملکرد میتوان مشاهده کرد که بنیه نظام اقتصادی در ایران تحلیل رفت و نتوانست پا جا پای چین بگذارد. تورم بالا دستمزدها را بالابرد و قدرت رقابت برای تولید کار صادراتی را کاهش داد. تورم را چه جریانی دامن زدند؟ بانکها. بانکها با خلق پول کشور را در تعیین قیمت با چالش مواجه کردند. مردم هر روز قدرت کمتری از روزقبل برای خرید داشتند. درامد محدود شد ارقام گرانتر و فقر تولید گردید. چین اشتباهات و شاید برخی خیانتهای ما را نداشت  و با دقیق عمل کردن در ثابت نگهداشتن دستمزد قدرت رقابت خود را افزون تر کرد. رشد اقتصادی چین موجب شده است که آمریکا از نظر اقتصادی به پکن وابسته گردد به گونه‌ای که اگر روابط با چین را قطع کند، اقتصاد آمریکا فلج می‌شود و در غیاب کالاهای چینی، تورم در آمریکا سر به فلک می‌گذارد، در نتیجه مردم آمریکا از دولت مستقر در واشنگتن رویگردان می‌شوند و عرصه انتخابات به رقیب واگذار می‌شود. در چهل سال گذشته تمام روسای جمهور آمریکا (ریگان، بوش پدر، کلینتون، بوش پسر، اوباما و ترامپ) همگی قبل از انتخابات قول داده‌اند که مقابل چین قاطعانه بایستند و رقیب خود را به اهمال و تساهل در مقابل چین متهم کرده‌اند؛ اما چرا پس از رسیدن به قدرت از در سازگاری و مدارا با چین درآمده ‌اند؟ این دقیقا بدان دلیل است که چین در اقتصاد آمریکا نقش قیمت را بازی میکند. دولتها مجبور به تمکین در برابر چین شده اند تا مبادا مردم آمریکا را وارد بحران اقتصادی عدم تقابل درامد و هزینه کنند. امروزه در هر کشوری که حجم تولید ناخالص داخلی چند برابر پول در گردش باشد صادرات محصول معطوف به صرفه است و نفس صادرات غیر نفتی قدرت اعتباری ارزی را افزایش داده بستر ورود سرمایه به تولید را فراهم میکند. دولتها بدون داشتن راهبرد فرایند افرین در بستر اقتصادی امکان ندارد بتوانند از پس بحران های سیاسی موثر در اقتصاد برایند. مسیر جامع برای فقر زدایی در کشورهای جهان  سرمایه داری مردم گراست. فقط در سرمایه داری مردم گرا حمیت کشور صرف بهبود فضای کسب و کار خواهد شد و از محدود کردن رشد اقتصادی با هدف رشد اقتصاد حزبی و ناخود آگاه دامن زدن به ضریب جینی ممکن نخواهد بود مردم را از فقر برهانیم. حقیر در مقوله ای مستقل سرمایه داری مردم گرا را با ابعاد دقیق آن تشریح خواهم نمود تا بدانیم مسیر آینده جهان به چه سمت و سو خواهد رفت. والسلام

حمیدرضا نقاشیان حمید رضا نقاشیان

  • منبع خبر : صبح اقتصاد